توپ پاریسگان، یکی از خارقالعادهترین سازههای مهندسی جنگ جهانی اول (1918)، بیش از آنکه یک سلاح عملیاتی باشد، یک پروژه بزرگ تحقیقاتی در مرز توانمندیهای بالستیکی و مهندسی سازه و راهآهن بود. هدف آلمان از ساخت این توپ، واردکردن ضربه روحی به مردم پاریس و نشان دادن قدرت تکنولوژیک بود؛ زیرا از نظر تخریب نظامی، کارکرد آن در مقایسه با هزینه و دشواری ساخت محدود بود. این توپ توسط شرکت کروپ طراحی شد و بر اساس اسناد پراکنده تاریخی، حدود هفت لوله برای آن ساخته شد، اما عملاً تنها دو تا سه قبضه از این سلاح در میدان جنگ مستقر و عملیاتی شدند. پروژه از مرحله ایده تا بهرهبرداری در شرایط اضطراری جنگی شکل گرفت و احتمالاً چند ماه تا یکسال به طول انجامید، چرا که بخش اصلی توپ بر پایه لولههای فرسوده ناوگان دریایی ساخته شد و بنابراین نیاز به طراحی کامل یک توپ جدید وجود نداشت.
از نظر ابعادی، پاریسگان یک سازه عظیم بود. طول لوله آن حدود 34 متر و وزن کل سامانه همراه با سازه نگهدارنده و واگنهای زیرمجموعه در مجموع بیش از دویست تن تخمین زده میشود. اگرچه برخی منابع وزن بخش تفنگ را حدود ۱۳۸ تن ذکر کردهاند، وزن عملیاتی مجموعه بسیار بیشتر بوده است. لوله بلند توپ بدون سازه تقویتی قادر به تحمل وزن خود نبود و لذا با یک خرپای مهندسیشده محافظت میشد تا از خمشدن یا تغییر راستا جلوگیری شود. از دید یک مهندس راهآهن، این سازه نه تنها یک توپ، بلکه یک بار محوری فوقسنگین و نامتعارف بود که نیاز به خط ریلی تقویتشده، تراورسهای فشردهتر، زیرسازی ویژه و یک سکوی بتنی عظیم برای شلیک داشت. شلیک این توپ از روی ریل معمولی ممکن نبود و نیروهای آلمانی باید یک سکوی بتنی ثابت میساختند، سپس واگن را روی یک صفحه گردان سنگین قرار میدادند تا هم امکان نشانهروی فراهم شود و هم نیروی پسزنی شدید کنترل گردد. فرایند بارگذاری توپ نیز بسیار پیچیده بود. گلولهها حدود ۱۰۶ کیلوگرم وزن داشتند و طولشان نزدیک به یک متر بود و با جرثقیلهای ریلی منتقل و در مکانیزم بارگذاری قرار میگرفتند. گلولهها نسبت بدنه به خرج انفجاری غیرمعمولی داشتند؛ تنها حدود هفت کیلوگرم ماده انفجاری در یک پوسته فلزی بسیار ضخیم قرار میگرفت. دلیل این ضخامت زیاد، نیاز گلوله به تحمل شتاب فوقالعاده بالا در لحظه شلیک بود. سرعت دهانه پاریسگان حدود ۱۶۴۰ تا ۱۸۰۰ متر بر ثانیه تخمین زده میشود و همین سرعت غیرمتعارف باعث میشد گلوله پس از شلیک به ارتفاعی تا حدود 40 کیلومتر برسد و وارد لایههای کمچگالتر جو شود. این خروج نسبی از جو مهمترین عامل برد کمنظیر توپ، یعنی بیش از 100 تا 120 کیلومتر، بود. یکی از چالشهای بزرگ مهندسی در این پروژه، مسئله سایش شدید لوله بود. هر شلیک بهقدری به داخل لوله آسیب میزد که قطر آن افزایش مییافت و بنابراین آلمانیها مجبور بودند گلولهها را با قطرهای متفاوت بسازند و هر گلوله را شمارهگذاری کنند تا دقیقاً با مرحله سایش لوله هماهنگ باشد. عمر کارکرد هر لوله کمتر از هشتاد شلیک بود و پس از آن لوله عملاً غیرقابل استفاده محسوب میشد. این موضوع پیچیدگی لجستیکی زیادی ایجاد میکرد و نشان میدهد که پاریسگان بیشتر یک پروژه نمایش قدرت بود تا یک سامانه عملیاتی پایدار. زاویه شلیک این توپ معمولاً در محدوده ۵۵ درجه قرار داشت. برخلاف توپخانههای معمولی که در محیط چگال جو شلیک میکنند و بردشان معمولاً در زوایای نزدیک به 40 درجه بیشینه میشود، گلوله پاریسگان به دلیل رسیدن به ارتفاع بسیار زیاد و کاهش مقاومت هوا در مسیر صعود، در زاویههای بزرگتر برد بیشتری پیدا میکرد. این رفتار بالستیکی خاص، از ویژگیهای بارز توپهای ارتفاعبالا و سرعتبالاست و در توپخانه معمولی مشاهده نمیشود. در مقایسه با یک توپ مدرن ۱۵۵ میلیمتری، اختلاف فلسفه طراحی و کارکرد این دو سیستم کاملاً آشکار است. توپ ۱۵۵ میلیمتری، چه در نمونههای کششی مثل M198 و چه در نمونههای خودکششی مثل PzH2000، یک سامانه تاکتیکی و کاملاً عملیاتی است؛ وزن آن معمولاً بین شش تا پانزده تن است، طول لوله آن حدود شش تا ده متر و سرعت دهانه در حدود 800 تا 900 متر بر ثانیه قرار دارد. چنین توپهایی با دقت بسیار بالا، عمر لوله طولانی، تحرک عالی و قابلیت استقرار سریع طراحی شدهاند. برد این توپها در حالت عادی 25 تا 40 کیلومتر و با مهمات کمکی راکتی تا 70 کیلومتر است.