- یکی از چالشهای مزمن در زندگی فردی، اجتماعی و حکمرانی آن است که چرا آرمانهای بزرگ، با وجود درستی و جذابیت، اغلب در حد شعار و رؤیا باقی میمانند یا در مسیر اجرا به بحران و شکست میانجامند. پاسخ این مسئله را نه باید صرفاً در ضعف اراده یا کمبود منابع جستوجو کرد، بلکه باید آن را در خطای طراحی مسیر دانست؛ مسیری که یا از همان ابتدا بیش از ظرفیت و توانایی انسان و جامعه مطالبه میکند، یا چنان مجذوب «قله» میشود که راه بازگشت یا تغییر مسیر ایمن را فراموش میکند.
- قرآن کریم، تجربههای مدیریتی معاصر و حتی حکایت فاجعهبار اورست، همگی بر یک اصل مشترک تأکید دارند: حرکت عقلایی و پایدار به سوی آرمان، تنها از دل واقعیتگرایی تدریجی میگذرد. 1) واقعیتگرایی؛ نقطه آغاز رشد: قرآن در تربیت انسان، هرگز از قلهها آغاز نمیکند. نخستین گام، شناخت واقعیت انسان است: محدودیت جسمی، روانی، اجتماعی و زمانی. به همین دلیل، حتی در نیکوترین اعمال، اصل اعتدال را مطرح میکند. سفارش به میانهروی، خطاب به شخص پیامبر اکرم ﷺ نیز دیده میشود، نشان میدهد که افراط در خیر، پیش از آنکه فضیلت باشد، میتواند به فرسایش و بازگشت منجر شود (اسراء 29). واقعیتگرایی در این معنا، بههیچوجه نفی آرمان نیست؛ بلکه پذیرش این حقیقت است که آرمان بدون مسیر، به ضد خود تبدیل میشود. 2) تمرینهای کوچک؛ پل عبور از نیت به عمل: پس از پذیرش واقعیت، قرآن مسیر را با تمرینهای ساده و کمهزینه هموار میکند. در آیات مدنی آغازین، وقتی مسلمانان از پیامبر درباره انفاق میپرسند، پاسخ نه یک مطالبه حداکثری، بلکه توصیه به انفاق برای والدین (بقره 215)، نزدیکان و سپس نیازمندان است و ظاهرا اندکی بعد، گام سادهتری پیشنهاد میشود: بخشش از مازاد و اضافات (بقره 219). این مرحله، کلیدیترین بخش نقشه راه است؛ زیرا انسان را وارد عمل میکند، بیآنکه دچار ترس یا فشار روانی شدید شود. بسیاری از پروژههای فردی و ملی دقیقاً در همین نقطه شکست میخورند، چون از مردم و مجریان، «نتیجه بزرگ» میخواهند، بدون آنکه فرصت تمرینهای کوچک را فراهم کنند. 3) الگو و روایت؛ تجسمپذیر کردن آرمان: پس از شکلگیری عادتهای اولیه، قرآن به سراغ الگوسازی عینی میرود. نقل رفتار حضرت ابراهیم علیهالسلام در پذیرایی کریمانه از میهمانان (هود 69)، یا داستان اطعام مسکین و یتیم و اسیر با وجود نیاز اهل بیت پیامبر (انسان 8)، و حکایت زکات در حال رکوع (مائده 55) حضرت علی (ع)، آرمان را از سطح مفهوم ذهنی به تصویر زنده تبدیل میکند. انسان با دیدن الگو، درمییابد که آرمان دستنیافتنی نیست. این مرحله در حکمرانی و سیاستگذاری نیز حیاتی است؛ جایی که نبود روایت و الگوی ملموس، حتی درستترین قوانین را به مقاومت اجتماعی میکشاند. 4) قله؛ فقط برای آمادهها: در نهایت، قرآن معیار نهایی را اعلام میکند: رسیدن به نیکی حقیقی با انفاق از محبوبترینها (آل عمران 92). اما این مطالبه، در انتهای مسیر قراردارد، نه درابتدای آن. قرآن نیز این منطق را به زبان تربیت بیان میکند: هدف نهایی، پایداری و سلامت مسیر است، نه فتح نمایشی قله. 5) واقعیتگرایی در حکمرانی؛ درس و پندی از قانون مدیریت سوخت: در پروژههای بزرگ ملی مانند قانون مدیریت سوخت، قانون هدفمندی یارانهها و ...، هرجا مسیر تدریجی، با تمرینهای میانی و توقفهای اصلاحی رعایت شد، موفقیت نسبی حاصل گردید و هرجا سیاستگذار دچار قلهپرستی شد و بدون آمادهسازی اجتماعی، به جهشهای بزرگ دست زد، پروژه وارد «منطقه مرگ» شد؛ جایی که هزینهها تصاعدی و تصمیم عقلانی دشوار میشود. واقعیتگرایی در این سطح، به معنای انصراف از آرمان عدالت یا بهرهوری نیست، بلکه به معنای زمانبندی درست و رعایت ظرفیت جامعه است. 6) جمعبندی، از واقعیت به آرمان، نه بالعکس: نقشه راه قرآنی، تجربه قله اورست (تین 311164)، تجربه راهآهن سریعالسیر لیون فرانسه (تین 298094)، تجربه موشکی (تین 266212) ... همگی بر یک اصل واحد تأکید دارند. آرمانگراییِ پایدار، محصول واقعیتگرایی هوشمندانه است. شروع باید ساده، مسیر باید مرحلهای، الگوها باید عینی و قلهها باید برای زمان بلوغ نگه داشته شوند. در غیر این صورت، آرمانها یا در حد رؤیا باقی میمانند، یا به فجایع پرهزینه تبدیل میشوند. نقشه راه درست آنستکه انسانوجامعه، گامبهگام، از واقعیتها به آرمانها برسند (تین 292879).
- آسیبشناسی قوانین ارزشمند ولی ناموفق مدیریت سوخت، هدفمندی یارانهها، جوانی جمعیت ... موید همین حکمت قرآنی است.